کنایه از روز توقف روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یوم التّناد، نشور، یوم الحشر، روز رستاخیز، طامة الکبریٰ، یوم التلاقی، روز وانفسا، یوم الحساب، رستاخیز، یوم الجمع، ستخیز، روز بازپرس، یوم النشور، قارعه، روز بازخوٰاست، یوم الدین، روز امید و بیم، یوم السبع، یوم القرار، روز جزا، روز پسین، روز شمار، یوم دین، رستخیز، فرجام گاه
کنایه از روز توقف روزِ قیامَت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یومُ التَّناد، نُشور، یومُ الحَشر، روزِ رَستاخیز، طامة الکُبریٰ، یومُ التَلاقی، روزِ وانَفسا، یومُ الحِساب، رَستاخیز، یومُ الجَمع، سَتخیز، روزِ بازپُرس، یومُ النُشور، قارِعَه، روزِ بازخوٰاست، یومُ الدین، روزِ اُمید و بیم، یومُ السَبع، یومُ القَرار، روزِ جَزا، روزِ پَسین، روزِ شُمار، یومُ دین، رَستَخیز، فَرجام گاه
آنکه روزی او تنگ بود. (آنندراج) : چون چنگ سر زلف توام در چنگ است هر لحظه دلم را بلبت آهنگ است شد پستۀ تنگ تو دلم را روزی یارب چه دل خستۀ روزی تنگ است. حافظ (از آنندراج). در دیوان حافظ چ قزوینی و دکتر قاسم غنی دیده نشد. و رجوع به تنگ روزی در ترکیبات روزی شود
آنکه روزی او تنگ بود. (آنندراج) : چون چنگ سر زلف توام در چنگ است هر لحظه دلم را بلبت آهنگ است شد پستۀ تنگ تو دلم را روزی یارب چه دل خستۀ روزی تنگ است. حافظ (از آنندراج). در دیوان حافظ چ قزوینی و دکتر قاسم غنی دیده نشد. و رجوع به تنگ روزی در ترکیبات روزی شود
نوروز. روز جشن. روز شادی: به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند. فردوسی. همی گفت هرکس کز ایدر مرو چو رفتی کهن گردد این روز نو. فردوسی. و رجوع به نوروز شود
نوروز. روز جشن. روز شادی: به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند. فردوسی. همی گفت هرکس کز ایدر مرو چو رفتی کهن گردد این روز نو. فردوسی. و رجوع به نوروز شود